هشت ساحت تعادل در رهبری مؤمنانه
از افراط و تفریط تا قلبی که در
رِضا،
عَزم،
کَرَم
و
طمأنینة
سیر میکند.
در نگاه قرآنی، انسان مؤمن و رهبر موحد، تنها با «دانستن» آیات هدایت نمیشود؛
بلکه با تعادل در نفس و تعادل در عمل است که به مقام «عباد الرحمن» و «اُولُوا الْاَلْباب» نزدیک میشود.
افراط و تفریط، چهرههای مختلف یک بیماریاند؛ گاهی در خوف، گاهی در طمع، گاهی در کار، گاهی در خرج، و گاهی در رابطه با دیگران.
قرآن کریم و سیرهی معصومین علیهمالسلام ما را به «صراط مستقیم» فرا میخوانند؛ مسیری که میان دو لبهی خطرناک افراط و تفریط،
یک خط تعادل از نور میکشد.
در این مقاله، با الهام از مفاهیم قرآنی مانند
رِضا، عَزم, کَرَم, طمأنینة,
حِکمة, اِعتِدال, میزان و شُورى،
هشت «ساحت تعادل» را برای رهبری مؤمنانه معرفی میکنیم؛ چهار ساحت در درون فرد (امنیت روانی) و چهار ساحت در سطح جمع و سازمان (امنیت شغلی و اجتماعی).
الف) چهار رکن سلامت و تعادل: نگاه «۴H» در قالب قرآنی
میتوان سلامت و تعادل یک رهبر را در چهار محور خلاصه کرد؛ چهار «H» که در زبان دینی ما هم نظیر و همریشه دارند:
Holding – ثَبات
توانِ نگهداشتن خود و دیگران در طوفانها؛ قلبی که نمیشکند و جمعی که فرو نمیپاشد.
Health – صِحّة
سلامت جسم، ذهن و ساختار؛ دوری از فرسودگی، افسردگی و نیز سهلانگاری و بینظمی.
Happiness – سَعادَة
شادمانیِ با معنا؛ رضایتی که از خدمت، رشد، و بندگیِ آگاهانه میجوشد.
Harmony – إنسِجام
هماهنگی قلبها و نظامها؛ کاهش اصطکاک، افزایش همافزایی، و حرکت به سوی هدف واحد.
هشت ساحت تعادل، در واقع ترجمهی همین چهار رکن به زبان «اخلاق فردی» و «مدیریت جمعی» است؛
چهار ساحت برای «نفسِ رهبر» و چهار ساحت برای «نظامی که او میسازد».
۱. چهار ساحت درونی رهبر مؤمن
قبل از آنکه فردی بتواند برای دیگران «امنیت روانی» ایجاد کند، باید در درون خود، میدان خوف و رجا،
امید و عمل، قناعت و سخا، و غم و شادی را مدیریت کرده باشد. قرآن بارها به افراط و تفریط هشدار میدهد
و ما را به «قلب سلیم» فرامیخواند.
| # | افراط | میانهی قرآنی | تفریط |
|---|---|---|---|
| ۱ | خَوفِ فلجکننده | رِضا – قناعتِ توأم با شُکر | طَمَع و آز |
| ۲ | عَجَلَه و شتاب | عَزم – ارادهی استوار و سنجیده | کاهلی و تنبلی |
| ۳ | بُخل | کَرَم – سخاوتِ حکیمانه | إسراف و ولخرجی |
| ۴ | قُنوط و یأس | طمأنینة – آرامشِ امیدوار | مَرَح و سرخوشیِ بیحساب |
﴿لِكَيْلَا تَأْسَوْا عَلَىٰ مَا فَاتَكُمْ وَلَا تَفْرَحُوا بِمَا آتَاكُمْ﴾
انسانِ رهبر، اگر در یک سوی طیف، اسیرِ خوف شود، دائم از دست دادنها میترسد، از آینده وحشت دارد،
جرأتِ اقدام ندارد و به تعبیر امروز، «فلج تصمیم» میگیرد. در سوی دیگر، اگر اسیرِ طَمَع و آز شود،
هرگز سیر نمیشود و همهچیز را قربانیِ «بیشتر داشتن» میکند.
نقطهی تعادل، همان رِضا است؛ نه رضایِ منفی و سکون، بلکه
«قناعتِ همراه با حرکت و شُکر». چنین رهبری میگوید:
«آنچه خدا داده، کافی است که با آن وظیفهام را انجام دهم؛ اگر بیشتر داد، امانت است؛ اگر کمتر داد، امتحان است.»
﴿وَكَانَ الْإِنسَانُ عَجُولًا﴾
یک افراط، عَجَلَه است؛ تصمیمهای شتابزده، بدون مشورت، بدون بررسی عواقب.
تفریطِ مقابل آن، کسَل و تنبلی است؛ امروز و فردا کردن، عقب انداختن، و واگذار کردن همه چیز به «قسمت».
قرآن، اهل ایمان را به عَزم و استقامت فرا میخواند:
«فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى الله».
یعنی بعد از اندیشه و مشورت، تصمیم بگیر و سپس محکم بایست و به خدا توکل کن.
رهبرِ دارای عَزم، نه عجول است و نه مُعطّل؛
او «شتابِ سنجیده» دارد؛ به موقع تصمیم میگیرد و به موقع توقف میکند.
﴿وَالَّذِينَ إِذَا أَنفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَلَمْ يَقْتُرُوا وَكَانَ بَيْنَ ذَٰلِكَ قَوَامًا﴾
قرآن، هم بُخل را نکوهش میکند و هم إسراف را. نقطهی میانه را
«قَوام» مینامد؛ یعنی برپادارنده و ترازکننده. در اخلاق اسلامی، این میانه در واژهی
کَرَم جلوه میکند؛ سخاوتی که عاقلانه است، نه احساسی.
رهبرِ کریم، منابع مالی، زمان، توجه، و محبت خود را «هدفمند» خرج میکند؛
نه به بهانهی صرفهجویی از رشدِ دیگران میزند، و نه به بهانهی محبت، نظم و حدود را رها میکند.
﴿أَلَا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ﴾
قُنوط یعنی ناامیدیِ عمیق؛ حالتی که انسان، خود و دیگران را رها شده و بیآینده میبیند.
در طرف دیگر، مَرَح است؛ شادیِ بیحساب، سرخوشیِ سبکسرانه، و غفلت از عاقبت.
قلبی که در مدار طمأنینة قرار میگیرد، نه واقعیتهای سخت را انکار میکند
و نه زیر بار آنها خرد میشود؛ بلکه با یاد خدا، در سختیها آرام میشود و در موفقیتها مغرور نمیگردد.
چنین قلبی، برای اطرافیان خود «امنیت روانی» میآفریند؛ چون ثبات، آرامش و امیدش «قابل اعتماد» است.
۲. چهار ساحت بیرونی در رهبری و مدیریت جمع
رهبری مؤمنانه، تنها در تسبیح و دعا خلاصه نمیشود؛ در «طراحی ساختار»، «تقسیم مسئولیت» و «شیوهی تصمیمگیری» نیز
باید رنگِ توحید و عدالت داشته باشد. چهار ساحت بیرونی، نشان میدهند چگونه یک مدیر مؤمن، میان نظم و آزادی،
تلاش و استراحت، قاعده و خلاقیت، و اختلاف و وحدت تعادل برقرار میکند.
| # | افراط | میانهی قرآنی | تفریط |
|---|---|---|---|
| ۵ | تَسَلُّط و کنترلِ مطلق | حِکمة – هدایتِ حکیمانه | فَوضى و رهاشدگی |
| ۶ | إرهاق و کارزدگی | اِعتِدال – توازن در تلاش | تفریط و بیتفاوتی |
| ۷ | جُمود و بوروکراسی | میزان – حاکمیتِ توازن | تَهَوُّر و شتابِ بیقاعده |
| ۸ | نِزاع و جدال | شُورى – همفکریِ صادقانه | مُجاملة و سکوتِ تحمیلی |
﴿يُؤْتِي الْحِكْمَةَ مَن يَشَاءُ وَمَن يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا﴾
برخی مدیران، همهچیز را در مشتِ خود میخواهند؛ اجازهی اشتباه، ابتکار، یا نقد نمیدهند.
این همان تَسَلُّط است. در نقطهی مقابل، هرکس هرطور خواست عمل میکند و سازمان دچار
فَوضى و بینظمی میشود.
میانهی الهی، حِکمة است؛ یعنی دانستن اینکه کجا باید قاطع بود و کجا باید میدان داد.
«هدایتِ حکیمانه» یعنی حدود، شفافاند؛ اما درون این حدود، انگیزه و خلاقیت تشویق میشود.
﴿وَابْتَغِ فِيمَا آتَاكَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلَا تَنسَ نَصِيبَكَ مِنَ الدُّنْيَا﴾
کار میتواند به بت تبدیل شود؛ جایی که خانواده، عبادت، استراحت، و حتی صداقت قربانی «پروژه» میشوند.
این همان إرهاق و فرسودگی است. در سوی دیگر، بیتفاوتی و «حقوق بگیرِ بیدل» است که
فقط وقت پر میکند و دلسوزی ندارد.
قرآن، ما را به اِعتِدال فرا میخواند؛ یعنی هم دنیا و کارش را جدی بگیر،
هم آخرت و قلب و خانوادهات را. رهبرِ معتدل، برای خود و تیمش، ریتمی تنظیم میکند که در آن هم
«تلاشِ جدی» هست و هم «فرصتِ تنفس».
﴿وَالسَّمَاءَ رَفَعَهَا وَوَضَعَ الْمِيزَانَ * أَلَّا تَطْغَوْا فِي الْمِيزَانِ﴾
خداوند در آفرینش، میزان قرار داده است؛ یعنی توازن، تناسب و اندازه.
سازمانی که در آن فقط «فرم» و «مقررات» حرف اول و آخر را میزنند، به جُمود و بوروکراسی دچار میشود.
در مقابل، سازمانی که هر روز استراتژی جدید میدهد و هر لحظه تصمیم عوض میکند، در دام تَهَوُّر و شتابزدگی میافتد.
رهبرِ مؤمن، به دنبال میزان است؛ نه حذفِ قاعده، بلکه تنظیمِ قاعده؛
نه حذفِ نوآوری، بلکه هدایتِ نوآوری در چارچوب عدالت و حکمت.
﴿وَأَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ﴾
یک افراط، تبدیل اختلاف نظر به نِزاع و جدالِ شخصی است؛ جایی که «حق» فدای «لجبازی» و «منیت» میشود.
تفریط، مُجاملة است؛ تعارفات ظاهری، سکوتِ ترسآلود، و «بله، چشم»هایی که از دل نمیآید.
قرآن، راهِ میانه را در شُورى قرار داده است؛
یعنی گفتوگوی صادقانه، شنیدنِ واقعیِ دیگری، و تصمیمگیری جمعی در فضای احترام و یاد خدا.
رهبرِ اهلِ شُورى، نه از نقد میترسد و نه نقد را سرکوب میکند؛
او اختلافنظر را به سرمایهی رشد تبدیل میکند، نه به ابزارِ تفرقه.
۳. یک نقشهی عملی برای رهبرانِ مومن
این هشت ساحت، میتواند برای هر مؤمنِ مسئول، به صورت یک «چکلیستِ هفتگی» درآید. کافی است هر هفته از خود بپرسیم:
- در این روزها، قلب من بیشتر به سمت خوف متمایل است یا طَمَعرِضا قرار بگیرم؟
- در تصمیمهایم، بیشتر گرفتارِ عَجَلَهام یا کاهلیعَزم توانستهام حرکتِ سنجیده داشته باشم؟
- در خرجِ مال، وقت و توجه، به سمت بُخل رفتهام یا إسرافکَرَم و قَوام حرکت کردهام؟
- در مواجهه با مشکلات، نفسم به قُنوط نزدیکتر شده یا به مَرَح بیفکر؟ یا در حدِّ طمأنینة ماندهام؟
- در ادارهی جمع، به سمت تَسَلُّط رفتهام یا فَوضى؟ یا توانستهام با حِکمة، اختیار را عادلانه تقسیم کنم؟
- در فرهنگ کار، بیشتر بوی إرهاق میآید یا بیتفاوتی؟ یا با اِعتِدال، همزمان هم تلاش و هم استراحت را جدی گرفتهام؟
- در نظام و فرآیندها، اسیرِ جُمود شدهایم یا تَهَوُّر؟ یا تلاش کردهام میزان و توازن را حاکم کنم؟
- در روابط، بیشتر با نِزاع مواجهایم یا مُجاملة؟ یا فرهنگِ شُورى و گفتوگوی صادقانه را زنده نگه داشتهام؟
پاسخ صادقانه به همین چند سؤال، میتواند مسیر یک سالِ رهبری ما را تغییر دهد و ما را یک قدم به سمت
«عبدِ رب العالمین» شدن و «امینِ بندگان» بودن نزدیک کند.
